دختر خجالتی

یه داستان هات

سلام سلامم اسم من آلِینا هستش ولی دوستانم منو اِلی صدا میزنند من شخصیت اصلی داستان هستم یه دختر خجالتی

 

سلام من آریا هستم که تو مدرسه با اِلی هم کلاسی هستیم و فک کنم از من خوشش بیاد.

 

سلام من دختر شوخ مدرسه منا هستم و دوست صمیمی آلِینا من ع.ا.ش.ق داداش آلِینا

 

سلام من داداش آلِینا هستم اسمم آرمین و فامیلی من و خواهرم نصرتی هست من رشته تجربی میخونم و واقعا سرم تو درسه 

 

تماممم🌼🪴

 

آلِینا:

بزار این تماسو برقرار کنم چه قدر تو کانادا تماس ها سخت برقرار میشه ..........هوففف

ایول بالاخره شد اهم اهم (صاف کردن گلو ی خود) سلام مامان سلام بابا🌸

مادر و پدر اِلی:

سلام عزیز دلم چطوری؟؟

اِلی:

خوبم ممنون مامان ، اگه دنبال داداشی هستی رفته بیرون غذا بخره

پدر اِلی:

عزیزم انقدر این غذاهای بیرونی رو نخورید

اِلی:

باشه ، باشه من دیگه باید برم خدافظ بوس رو گونه هاتون

مادر و پدر اِلی:

خداحافظ عزیزم

اِلی:

سلام داداش

آرمین:

سلام،اِلی حالت چطوره؟

آلِینا:

واااا،دو دقیقه رفتی بیرون احوال پرسی برای چیته؟ من گشنمه سریعا اینو باز کن دیگههه

آرمین:

وااااااا تو انقدر عصبی نبودی که 

اِلی:

راستی امممم(غذا رو خورد)مامان و بابا تصویری زنگ زدن و منم گفتم رفتی بیرون و همین.

آرمین:

برای فردا بلیت گرفتم به ایران 

اِلی:

من .......

این پارت به پایان رسید 🌸🌱

برای پارت بعد ۲ لایک ۲ کامنت 🪐

بای بای 🌟